اگر به شما یک بسته بدهند که روی آن نوشته شده “آبنبات هل دار” ، احتمالا برایتان این سوال پیش میآید که آبنبات هل دار چه مزه ای می دهد ؟ حتی اگر در ذهنتان هم باشد که اصولاً آبنبات به چه میگویند و هل چه بو و طعمی دارد ، باز هم جای سوال است که آیا هل را پودر کرده و درکل مایه اش ریخته اند یا درست در مغز آبنبات یکی دوعدد دانه ی هل کارگذاشته اند که وقتی به ته آبنبات می رسید با دانه ی هل تنها بمانید ؟ چه برسد به اینکه بفهمید آبنبات هل دار سوغات مخصوص بجنورد ، در واقع یک نوع نقل شکر پنیر است و بافت آن با آبنبات سنتی که مثل نبات سفت است و با مکیدن آب میشود فرق دارد .
پشت جلد کتاب آبنبات هل دار ، یک عبارت کوتاه و خیلی مختصر ومفید میبینید : “هنگام مطالعه با صدای آهسته بخندید ، همسایه ها خوابیده اند “. این فقط تکلیف خواننده را روشن کرده که قرار است در تمام طول داستان بخندد . مثل وقتی که یک آبنبات میخورید و از اول تا آخر شیرین است . ولی اینکه چه باعث میشود بخندید را میخواهیم بدون هیچ اشاره ای به متن و لو دادن داستان شرح بدهیم . در واقع میخواهیم بگوییم آبنبات هل دار آقای مهرداد صدقی چه مزه ای میدهد.
تیسترهای خوراکی برای شرح مزه چند نُت آغازین معرفی میکنند ، چند نُت میانی و چند نُت پایانی . با همین الگو ما میخواهیم به شما بگوییم که نُت های آغازین آبنبات هل دار عبارتند از :
– شیطنت نوجوانی که از اول تا آخر این داستان بطور خستگی ناپذیر و بی وقفه ادامه دارد و شکر این آبنبات همین شیطنت پسر بچه های 8 تا 15 ساله است . این شیطنت گاهی مثل پودر قند ریز و نرم است و روی زبان آب میشود و گاهی مثل تکه های نبات بزرگ و سنگین و تیز و برنده است و راه به راه با آنها برخورد میکنید . پس اگر بعد از تمام کردن این داستان احساس کردید هوس شیطنت دارید تعجب نکنید . بقول حکیم فردوسی :
به بازار عنبر فروشان اگر بگذری
شود جامه ی تو همه عنبری
– نوستالژی های دهه ی 60 ، سالهای بعد از انقلاب و شروع جنگ و فضای پشت جبهه ای که در همه ی شهرهای ایران حاکم بود حتی شرقی ترین شهرستانها که بیشترین فاصله را با مرز درگیر جنگ داشتند ، شهادت ، اسارت ، بازگشت رزمندگان به وطن با تصاویر روشن و قابل لمس در این داستان به تصویر کشیده شده است . گاهی بار نوستالژیک داستان به حدی زیاد می شود که تا مرز ترکیدن بغض پیش میروید و درست در همان لحظه متوجه نیستید که پایتان روی یکی از مین های خنده است که نویسنده به کمک همان شیطنت ها کار گذاشته و ناگهان خودتان را روی هوا میبینید و اینجاست که همسایه ها بیدار میشوند .
– لهجه و فرهنگ زیبای خراسانی که در بخشهای زیادی از متن استفاده شده با اینکه مربوط به محل وقوع داستان (شهر بجنورد) است ولی تا حد زیادی به همه ی خراسان قابلیت تعمیم دارد . توضیحات کامل و مناسب پاورقیها نه تنها اصلا اجازه نمیدهد در بجنورد احساس غربت کنید ، بلکه میتوان تا حد زیادی تضمین کرد که تا پایان مطالعه ی کتاب بچه ی بجنورد بشوید . حداقل این که میدانید یک خراسانی کی باید از اصطلاح بیییییی !!! استفاده کند و این درجه ی بالایی از آشنایی با لهجه است!
نُت های میانی این آبنبات درست جایی است که طعم هل از میان شیرینی شکر خود را نشان میدهد :
– رفاقتهای ناب و معرفت همسایگان و حضور همه جانبه ی همه ، در همه جا و همه کار . اوج زیبایی زندگی در یک شهرستان کوچک را با تمام وجود لمس میکنید . حمایتهایی که بی نظیرند و حسرت برانگیز و البته در ظاهر اولیه فضولی بنظر میرسند ولی دنیایی از معرفت و عشق پشت آنهاست .
– ابزارهای سرگرمی و تفریح که در صدر آنها تمایل مردم به رقص و نشاط و شادی است حتی در زیر تظاهر به انقلابی بودن و پرهیز از مصادیق فساد
– ارتباطات بسیار محدود با جنس مخالف علیرغم تسلط زیاد همه به فنون همسرداری که در بین جوامع بسیار باز هم کمتر میتوان نظیر آن را پیدا کرد به نحوی که انگار طبیعت هیچکس در آن موقعیت زمانی و مکانی افسرده نبوده
– عشق وافر پسرهای آن دوران به ساندویچ و نوشابه که بعنوان سنجه ی استاندارد معرفت یا دشمنی قابل استفاده بوده و بطور کلی اشاره و شرح خوراکیها در این کتاب بشدت شما را به خوردن هر چیز ساده ای با لذت تشویق میکند . لذا بهتر بود پشت کتاب مینوشتند که اصلا این کتاب را شبها نخوانید ، هم بدلیل صدای خنده و هم گرسنگی شبانه .
و بالاخره می رسیم به نت های پایانی که وقتی آبنبات کاملا حل شد و چیزی ازآن باقی نماند ، تازه سر کله ی مزه ی آنها پیدا می شود :
– سادگی و کنجکاوی چقدر زیباست !
– نوجوانی چه دوره ی نابی بود !
– به سخت ترین وضعیت ها هم می شود خندید .
– لهجه داشتن ( هر لهجه ای )چقدر شیرین است و چقدر اصیل و باارزش است.
کلام آخر اینکه نگران محو شدن مزهی خوش این آبنبات نباشید ، با خیال راحت تمامش کنید چرا که دوجلد دیگر این کتاب که ادامه ی زندگی شخصیت اصلی است به نامهای آبنبات دارچینی و آبنبات پسته ای چاپ شده و آبنبات چهارم هم در راه است .