کتاب نوظهور آقای محمد پوررشیدی که با پادکست اختصاصی خدمتتان معرفی شد و قربانش بروم هیچ چیزی برای ما نگذاشت که در این معرفی کتاب به آن اشاره کنیم . نه تنها به خواندن بخشی از کتاب و تفسیر آن رحم نکرد بلکه به ضرب و زور آهنگهای هم سن و سال خودش و خش خش ورق های کاهی کاغذ و هزار و یک ترفند، پا را از مرزهای لو دادن محتوا فراتر گذاشت و حتی با اشاره به پیاز و پیاز داغ و حاجی بادام و … قصد داشت راه ورود همیشگی نگارنده را از دروازه ی خوراکی ها به مضمون کتاب سد کند ولی زهی خیال باطل !
واقعیت داستان این است که زمانی حوالی دو سال گذشته به قبل ، مردم عادت داشتند در تعطیلات آخر هفته و زادروزها و شب های عید و … دورهم جمع می شدند و غذایی دلچسب نوش جان میکردند و از هر دری سخنی میگفتند. غذاهایی بود که نمیشد برای سه چهار نفر اهل خانه در روز معمولی درست کرد ، مناسبت خاص میطلبید و جمعیت بیشتر و تزئینات و مخلفات .
مثلاً میزبان گرامی یک ماهی سفیدِ نرِ نترسیدهی صید شده از دریای خزر در اندازه ی بزرگ در فریزر نگهداشته بود تا روزی بساطش جور شود و عده ای از مقربان که ندرتا از فامیل شوهر کسی میان آنها بود را دعوت کند تا با همکاری هم به خدمتش برسند . و خجسته روزی که رطب مضافتی از بم میرسید و گرمی رنگینک جنوبی حاضر میشد تا سردی ماهی شمال را بزداید ، وقت دورهمی بود .
اینگونه بوده که آقای محمد پوررشیدی آستین را بالا زده ، ماهی یخ زده را از فریزر بیرون کشیده و شکم آنرا با انواع سبزیجات تازه و مزه های فصل پر کرده و خانم مهنوش رضایی هم آرد آلمانی را در کره ی هلندی اعلاء تفت داده و دارچین هندی افزوده و روی رطب های بی هسته و پرشده با مغز گردوی ایتالیایی ریخته و سفره ای پهن شده از شمال تا جنوب ، یادآور ایام قدیم و اشارات باب روز و تحفه های فرنگ !
حالا که سفره جمع شد و نه سردیمان کرد و نه گرمی، یک چکاپ سلامتی چشم و ذهن هم بدهیم بد نیست .
اگر شما همه ی متن کتاب را بدون زحمت میخوانید تا یکسال دیگر نیازی به چکاپ چشم ندارید .
اگر متن شعرها را نمیتوانید بخوانید ، عینک نزدیک بین شماره 1.5 برایتان مناسب است که البته برای درک مضامین مورد اشاره در اشعار هم به سن و سالی درخور عینک نزدیک بین نیاز هست !
اگر فقط متن ضرب الملل را نمیبینید ، شماره 0.5 یا 0.75 مشکلتان را حل میکند .
مرحله بعد تست حافظه ی کوتاه مدت است . هر یک از 15 قسمت را از شروع تا پایان بخش ضرب الملل بخوانید و کتاب را ببندید (که البته آن صدای اجرا شده در پادکست را اگر نداد حتما به فروشنده مرجوع نمایید که نسخه ی غیر قانونی است )
چنانچه توانایی عقب گرد از آخرین ضرب الملل به اصل ضرب المثل را داشتید یا اصلا توانستید چگونگی رسیدن به ” خیلی که تیراندازی کنی به نشانه میخوره ” را از ” هر کی که زد ، خوب کرده که زده ” به ترتیب تعریف کنید، احتمال ابتلای شما به آلزایمر صفر است .
چنانچه هنگام ورق زدن کتاب، صدایی مشابه آنچه در پادکست اجرا شد را شنیدید ، احتمالا گوشتان نیاز به شستشو دارد.
و در آخر اگر به تعداد دوستان و آشنایان از این کتاب سفارش ندادید و بعنوان هدیه نفرستادید ، حتما به تراپی نیاز دارید .
مریم حاجی بنده – مجله طنزپردازی