چی شد که اپیزود آموزش شوخ طبعی رو ساختیم – مهنوش رضایی
از وقتی با پادکست طنزپردازی همکاری می کنم نگاهم به اطرافم تغییر کرده. انگار توی همه چیز دنبال طنز میگردم و اتفاقای دور و برم رو به شکل موضوعات مختلف اپیزود می بینم. زمستون سرد و خاکستری شروع شده بود و من هم در یک بعد از ظهر داشتم از آفتاب نیمه جون لذت می بردم که یک نفر از آشناها برای من پیامی فرستاد که حاوی این سوال بود: به نظر تو میشه شوخ طبع شد؟
همین سوال من رو به فکر فرو برد. شروع کردم به جستجو در اینترنت و دیدم که همچین سوالی گویا خیلی وقته برای آدم ها به وجود اومده. پیام فرستادم برای محمد و گفتم نظرت چیه که به همچین موضوعی بپردازیم.
طبق روند و روال کار می دونستم که باید چند روزی و یا شاید چند هفته ای در موردش گفتگو کنیم و از زوایای مختلف این موضوع رو بذاریم زیر ذرهبین و بهش نگاه کنیم.
برای هر موضوعی که انتخاب می شه اولین سوال اینه که آیا درباره طنز هست یا نه؟ که خب در این مورد چندان شکی نداشتیم! سوال مهم و بعدی این هست که اطلاعات مخاطب در این زمینه چه قدره، یا به عبارتی تا حالا چقدر در پادکست فارسی به این موضوع پرداخته شده؟ چون ما دوست نداریم که ویکی پدیا باشیم و مثل رادیو فقط یک سری اطلاعات تکراری رو از روی کاغذ بخونیم. برای این کار من باید می رفتم و سرچ می کردم تا ببینم آیا پادکستی تا به حال به این موضوع اشاره کرده یا نه. راستش حتی در پادکست های انگلیسی هم به این شکل نتونستم چیز جالبی پیدا کنم. بعد از این مرحله هم جلسه ای یا جلساتی داریم که توی اون در مورد خود محتوا و فرم تولید اون با هم مشورت می کنیم. گاهی چندین و چند طرح مختلف مطرح می شه تا به نتیجه برسیم.
جستجوی اینترنتی رو شروع کردم و دیدم که سایت های زیادی هستن که اومدن تکنیک های شوخ طبع شدن رو خیلی جدی توضیح دادن! خیلی جذاب و به درد بخور نبودند. چند تا ویدئو مختلف رو در یوتیوب نگاه کردم که اون ها هم انگار تکرار همون چیزها بودند. از طرفی بعضی از مطالب اون قدر پیش پا افتاده و بی مزه بودند که من اصلا روم نمی شد در موردشون تحقیق کنم. یادم میاد در یک ویدئویی می گفت: اولین قدم برای این که شوخ طبع باشید اینه که باید بتونید اعضای خانواده تون رو اذیت کنید و بهشون بخندید. بعد هم مثال های تصویری رو پخش می کرد که توی همه ی اون ها آدم ها به شدت می رنجیدند! ولی اون آدمی که داشت اذیت می کرد می خندید و می گفت شوخی کردم! این هم نتیجه ای نداشت و بی خیالش شدم.
داشتم کم کم نا امید می شدم که در یکی از آخرین جستجوها به اسم نویسنده ای بر خوردم به نام” گرگوری پِیرت” . این آدم تحلیل های جالبی از رفتار های انسانی در طی پونزده سال داشت. در ادامه ناگهان دیدم که ایشون کتابی نوشته به نام” تو می تونی خنده دار باشی و آدم ها رو بخندونی” (You can be funny and make people laugh) انگار عنوان این کتاب رو از روی ذهنیات ما نوشته بودند!
بلافاصله کتاب رو خریدم. کتاب در سال 2019 منتشر شده و 249 صفحه داره. توی آمازون هم امتیاز بالایی داشت. توی این کتاب سی و پنج تا تکنیک طنز و شوخ طبعی رو توضیح داده بود، با نگاه اختصاصی به محاوره و مکالمه های روزمره. شروع کردم به خوندنش. همین طور که می خوندم، ترجمه می کردم و می نوشتم متوجه شدم که خیلی از این توضیحات و تکنیک ها برای یک ایرانی با زبان فارسی کاملا بی استفاده است. چیزی که مسلمه اینه که طنز ریشه در فرهنگ یک ملت داره. این بود که هنوز کتاب به نصف نرسیده بود تصمیم گرفتم که بخش هایی از اون رو به اصطلاح ایرانیزه کنم. این هم کار ساده ای نبود. خودم اول باید خیلی خوب می فهمیدم که اون تکنیک داره درمورد چی حرف می زنه و نمونه ها و مثال هاش دقیقا چه طوری دارن به تفهیم اون کمک می کنه. بعد هم باید می گشتم که نمونه های مشابه در فارسی رو براش پیدا کنم. کم کم این چالش برام خیلی لذت بخش شد. هر تکنیکی رو که می خوندم و ترجمه می کردم، می رفتم ببینم چه طوری می تونم اون رو روی الگوی جامعه ی ایرانی و با زبان فارسی پیاده سازی کنم. گاهی وقت ها الگوهای ما دقیقا مثل هم بودند و گاهی فرسنگ ها با هم فاصله داشتند.
بعد از چند هفته ی فشرده که گاهی من رو تا نیمی از شب بیدار نگه می داشت، سی و پنج تکنیک رو در بستری از فرهنگ و زبان مردم ایران زمین نوشتم و تحویل محمد دادم. همه ی متن ها باید توسط ایشون بازخوانی و بازنویسی بشه. چون ما فقط متن ها رو می نویسیم ولی محمد به متن، لحن و حس اضافه می کنه. همونی که مخاطب پادکست خیلی باهاش آشناست و دوستش داره. می دونستم که یک کتاب 250 صفحه ای رو نمیشه در یک اپیزود گنجوند این بود که در نهایت 13 تا از تکنیک ها رو با هم انتخاب کردیم. بعضی چیزها هم بعد از بازنویسی بیشتر ایرانی شد. مثلا ” لَری تحت اللفظی” شد ” آقای اکبری تحت اللفظی “! یا به جای استیک نوشتیم کباب کوبیده! متن قشنگ شد و این سیزده تا تکنیک هم مهم ترین هاش بودند. محمد این جا یک ایده ی جالبی داد و اون این بود که بیایم عنوان تیترها رو هم با صدای اکو شده بگیم و یک کم هم دستکاریشون کنیم. مثلا تکنیک” اول به خودتون بخندید” رو ” خود خندی” عنوان کردیم. یا عنوان” تسلط بر یک نظریه فرضی” شد: ” تصور کن، اگه حتی تصور کردنش سخته”. همه ی این ها به بامزه تر شدن متن کمک کرد. در آخر هم خودم بخش تیترها رو با صدای اکو دار و یه کم خبری خوندم که اون هم تجربه ی جالبی بود.
در نهایت حدود شش ماه پس از اولین جرقه ی این ماجرا، اپیزود پنجاه و دوم با عنوان” آموزش شوخ طبعی(کاملا غیر تضمینی)” در اردیبهشت 1401 منتشر شد. از شما چه پنهون که بعد از انتشار این قسمت خیلی درخواست داشتیم که قسمت دومش رو هم بسازیم. نظر شما چیه؟
شنیدن اپیزود آموزش شوخ طبعی(کاملا غیر تضمینی)
پایان
2 پاسخ
چقدررر حرفه ای. چقدررر عالی. هنوز نشنیدم ولی واقعا انسان از این همه زمانی که با عشق میگذارید روی اپیزود ها لذت می برد. ممنوووونیم
سلام دلاوران خداقوت
فقط سرسوزنی مونده بود که مطمئن بشم که نیست نداریم پیدا نمیشه و شمارو یهو پیداکردم و کارتون عالی،جالب و اصلا نمیدونم چرا من از مکرر شنیدن کارهایتان خسته نمیشم.
هرچند میگن:(محققین و اهل شناخت) بهتره جملات مطلق استفاده نکنیم با این حال باید بگم خیلی خوبید، خیلی خاص و خیلی همه چی تموم هستین. باید برم واژه نامه بخونم تا معادل خیلی رو پیدا کنم تا کمفشارتر باشه و عمق محبت و سپاسم رو به شما نشون بدم. اینطوری دیگه به جیبم هم فشار نمیاد میشه کم فشاری مضاعف.
(با ادای احترام فراوان به شما محققین و بقیه علاقهمندان به اطلاعات قابل استناد)
امیدوارم هیچوقت دلسرد و خسته نشید و ترجیح میدم به جای خریدهای بیخودی که ندارم (حیف شد) برای طنزپردازی هزینه کنم.
پس باید برم به خریدهای بیخودی فکرکنم.