در هفتمین جاده قدیم به قصه قهرمانانی میپردازیم که با سلطه اعراب بر ایران مبارزه کردند و نهایتا بعد از دوقرن یعقوب لیث صفاری توانست کار ناتمام بقیه را تمام کند.
ویدیو این اپیزود:
لینک کانال یوتیوب نیوگپ
حامی این اپیزود:
زیماپی
نویسنده: مریمحاجی بنده و محمد پوررشیدی
مدیر اجرایی: مهنوش رضایی
هویت بصری: بهنام عزیزی
موزیک تیتراژ: مهدی آقایی
4 پاسخ
شما فوق العاده اید!
چقدر قشنگ و جذاب و مدون تاریخ رو تعریف میکنید!
نمیدونستم که رادمان اسم ایرانی و واقعی یعقوب لیث صفار است. و چه به حق و به جا یادآوری کردید که احیای زبان فارسی را ما قبل از هر کسی مدیون اوییم.
همان که وقتی خواستند به عربی در مدحش شعر بگویند گفت : چیزی را كه من اندر نیابم چرا باید گفت؟
از همان موقع شاعران سعی کردند به فارسی شعر بگویند و در ابتدا شعرها ضعیف و هجایی بود. مثل این شعر که محمد وصیف که در سال ۲۵۷ هجری قمری برای رادمان گفت : ای امیری که امیران جهان خاصه و عام \ جمله تو را بنده و مولا و سگبند و غلام…
اما به فاصله ی کوتاهی شاعران به چنان درجه از توانایی در شعر فارسی میرسند که چندی بعد از مرگ رادمان، در سال ۲۶۲ حنظله بادقیسی برای احمد ابن عبدالله خجستانی میگوید :
مهتری گر به کام شیر در است \ شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه \ یا چو مردانت مرگ رویاروی…
مرجع: جلد اول تاریخ ادبیات فارسی، نوشته ی ذبیح الله صفا.
و خود استاد صفا در تعجبند و فاصله ی ۵ ساله بین این شعر و آن شعر را بعید میدانند و حدس می زنند که یک چند سالی مثلا سی چهل سالی بیشتر گذشته باشد، وقتی حنظله به پختگی رسیده… به هر حال همین پیشرفت هم فوق العاده است. و ما این را مدیون یعقوب لیث هستیم و شما با پادکست فوق العاده تون این حق را به رادمان جوانمرد ادا کردید. و به ایرانیان که قهرمانان واقعی شان را بشناسند.
سپاس فراوان!
شما فوق العاده اید!
چقدر قشنگ و جذاب و مدون تاریخ رو تعریف میکنید!
نمیدونستم که رادمان اسم ایرانی و واقعی یعقوب لیث صفار است. و چه به حق و به جا یادآوری کردید که احیای زبان فارسی را ما قبل از هر کسی مدیون اوییم.
همان که وقتی خواستند به عربی در مدحش شعر بگویند گفت : چیزی را كه من اندر نیابم چرا باید گفت؟
از همان موقع شاعران سعی کردند به فارسی شعر بگویند و در ابتدا شعرها ضعیف و هجایی بود. مثل این شعر که محمد وصیف که در سال ۲۵۷ هجری قمری برای رادمان گفت : ای امیری که امیران جهان خاصه و عام \ جمله تو را بنده و مولا و سگبند و غلام…
اما به فاصله ی کوتاهی شاعران به چنان درجه از توانایی در شعر فارسی میرسند که چندی بعد از مرگ رادمان، در سال ۲۶۲ حنظله بادقیسی برای احمد ابن عبدالله خجستانی میگوید :
مهتری گر به کام شیر در است \ شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه \ یا چو مردانت مرگ رویاروی…
مرجع: جلد اول تاریخ ادبیات فارسی، نوشته ی ذبیح الله صفا.
و خود استاد صفا در تعجبند و فاصله ی ۵ ساله بین این شعر و آن شعر را بعید میدانند و حدس می زنند که یک چند سالی مثلا سی چهل سالی بیشتر گذشته باشد، وقتی حنظله به پختگی رسیده… به هر حال همین پیشرفت هم فوق العاده است. و ما این را مدیون یعقوب لیث هستیم و شما با پادکست فوق العاده تون این حق را به رادمان جوانمرد ادا کردید. و به ایرانیان که قهرمانان واقعی شان را بشناسند.
سپاس فراوان!
سلام
دم شما و همکارانتون گرم. واقعا عالی کار می کنید. من بسیاری روزها در جاده پادکست شما رو گوش می دم و تقریبا همه رو شنیدم.
دوتا پیشنهاد دارم برای شنوندگان و یکی براش ما
دوستان عزیزی که این پادکست رو میشنوید. بیایید به ازای هر قسمت از پادکست مبلغی بین 10-50 هزارتومان به این پادکست کمک کنید چون تعداد شنونگان زیاد هست شاید اندکی از زحمات دوستان جبران بشه و باعث تداوم کار بشه. ساخت هر قسمت قطعا روزها تلاش و زمان نیاز داره.
دوستان عزیز طنزپردازی
چندتا موضوع بهتون پیشنهاد می کنم شاید جذاب باشه برای تولید پادکست طنز:
زندگی و آثار محمدعلی علومی نویسنده طنزپرداز بمی
لطیفه های مرتبط با کل کل شهرها با یکدیگر
لطیفه های فوتبالی و ورزشی
ممنون از لطف و نظرتون